من از صد سنگ مجروحم ٫تو ریگی را پذیرا باش!
محمد سرور جوادی
( قسمت آخر )
تواز خاری چنان نالی که من از خنجرت هرگز!
نمی جوشد به جز کین وحسد ازحنجرت هرگز!
من از صدسنگ،مجروحم توریگی راپذیرا باش!
اگر دموکراسی هم مثل هر تئوری دیگری به نفع قدرتمندان و قوم سالاران توجیه وتطبیق شود فاجعه اش از هر چیز دیگری گسترده تر است.
حقیقت گویی, به چند کلمه کلی تمام نمی شود. جنگ سالار, تفنگ سالار, جنایتکاران, ناقضان حقوق بشر, احزاب جهادی وغیره کلمه های عامی اند که طوطی وار گرفته اید وبزبان می رانید ولی هیچگاه آن را شکافته نمی توانید. این شعارها بحدی سخیف است که محدود کردن شما گذشته را به یک مقطع بسیار کوتاه!
هیچ کس نمی تواند بدون گذشته اش, آینده ای داشته باشد, تحول وروند کنونی در کشور, ادامه دیروز است ودیروز ادامه پارو... بااین تفاوت که رنگ وصورت هر یکی از حلقات پیوسته وممتد تاریخی تغییر کرده است وبا این حقیقت که قالب هر حلقه بعدی در دوره قبلی ریخته شده است. بنا براین اگر بنابه حقیقت گویی است واگر واقعاً افسارتان از جاهایی کشیده نمی شود خود را در یک مقطع محصور نکنید همانگونه که حصرتان به ذکر کلیات چند نکته منفی, نشانگر لجام زدگی تان است. هرگاه بتوانید از کلیات در آیید وچهر ه یکایک عنوان داران فوق را افشاء کنید ودر کنار آن نقطه های مثبت چهل سال حکومت اعلیحضرت را که بابای ملت شده است وشهید مسعود را که قهرمان ملی است وشهید عبدالحق را که شهید ملت است وجناب کرزی را که عضو جبهه نجات بودند, حزب شان عضو شورای عالی هماهنگی واینک رئیس جمهور است ونیز نقطه های مثبت سرداران زیاد این مملکت وحکومتهای متعدد را بیان کنید, در آن صورت حلقه حقیقت گویی شما تمام می شود وکامل می گردد.
ما از ذکر حقایق گذشته بدانجهت عاجزیم وبقول شما زیر کفش ما ریگ است که هنوز تحت جریمه امیر عبدالرحمن قرار داریم, گذشت یک قرن هم نتوانسته است تغییری در فرمان امیر به وجود بیاورد. اگر ما می توانستیم این ریگ را بیرون کنیم شاید اینقدر در گوشهای خود پنبه نمی زدیم .
از جانب دیگر, زمانی امان الله خان می خواست کمی از جریمه ما بکاهد که متاسفانه دوام نیاورد, فکر می کنیم شرایط کنونی شبیه آن زمان است, لذا ترجیح می دهیم بجای آنکه ما با حنجره های بریده آهی درنی بدمیم بهتر است رهروان راه غازی کار خود را بنمایند. گهگاهی اگر دخمه برتاری زده می شود وناله ای برمی خیزد بدانجهت است که قیاس خود شک می کنیم! ولی چنانچه شما نتوانید گذشته را باتمام حجم و رویه هایش ببینید وترسیم کنید واگر نتوانید به عمق تاریخ با قد رسا فرو روید, مطمئناً گپ زیر کفش شما از ریگ گذشته به صخره وسنگ می رسد!
شما همان تهمتی را به ما می زنید که جناب رئیس جمهور می گوید: مشارکت ملی اخبار دولتی است! فکر می کنم اگر پرسیده شود, جراید دولتی چه حقوق ومزایایی را بالای دولت دارد, آقای رییس جمهور وبه تبع آن شما جواب روشنی ندارید. مشارکت ملی ارگان نشراتی حزب وحدت اسلامی است وعضویت فردی از یک حزب ولو شاخص ترین فرد, در دولت نمی تواند دلیل دولتی بودن آن حزب گردد ورنه هیچ حزب سیاسی ای, غیر دولتی شده نمی تواند. ما روند کنونی را در راستای منافع دانسته ومشارکت سیاسی مردم را در حاکمیت فعلی تا حدودی متجلی می دانیم وبه همین دلیل از مجموعه سیاست وپروسه جاری که دولت جز آن است, حمایت می نماییم, روند کنونی, با گذشته که مااصلی ترین قربانی آن بوده ایم, قابل مقایسه نیست وبسیار طبیعی خواهد بود که حامی آن باشیم. در عین حال نواقص وکاستی هارا کتمان نمی کنیم وبطور منفی یاد آور می شویم ما هر گز روش غیر منطقی نفی مطلق یا پذیرش مطلق را نمی پذیریم آنگونه که شما یک چشمه می نگرید.
مابه دولت وحاکمیت به عنوان حق همه مردم می نگریم وخود را جزء مردم این سرزمین. این شمایید که غبطه می خورید, گویی بخشی از میراث پدران تان در چنگ دیگران افتاده است. تاریخ افغانستان آکنده از استبداد خانوادگی است ودر هیچ کجای این تاریخ ما حضورنداشته ایم تاکسی را برانیم, زبانی را قطع کنیم وقلمی را بشکنیم. ما تجربه چنین کار هایی را نداریم واز آن هراس داریم چون مثل گذشته اولین قربانیان خواهیم بود.
آری! جانبداری نسبی ما, در طول عمر انتشار مشارکت ملی وخارج از مشارکت ملی, از روند کنونی, دلیل عمیقتر از آنچه دارد که شما می پندارید وصدالبته شما اینجا قیاس به نفس کرده اید! این حمایت آمیخته با نقد واعتراض تازمانی که پروسه مصالحه ومشارکت ملی از مسیر خود خارج نشود, دوام دارد. این نکته را همه می دانند که زمان قلع و قمع, سربریدن, زنده در آتش سوزاندن وصدها نوع شکنجه ودهها گونه قتل وتصفیه, کهنه وناکارآمد شده وبا اخلاق حاکم برجهان سازگاری ندارد؛ اما روشهای دیگری به کارافتاده که بدنام کردن, نفاق انداختن, مهر ه بدل کردن, بی اعتبار ساختن, دانه دانه برچیدن وبه تعبیر شما راندن, با حمایت وسیع بین المللی از جمله آنها است, همانگونه که خلق تشنج وجنگ اعصاب, متزلزل ساختن باور های مردم, بی اعتماد نمودن مردم به یکدیگر وراه انداختن فساد و رشوه بصورت سازماندهی شده روش دیگری است که می تواند روند کنونی را آسیب پذیر سازد. نیش گرفتن شما وامثال شما از پای هر رهگذری, نمی تواند کمکی برای باصطلاح حقیقت گویی شما باشد بلکه می تواند ما نفعی برسر راه سالم سازی جامعه به حساب آید. مانه برظاهر دلبسته ایم ونه از باطن بی خبریم. با هردو چشم خود هر دو سوی را می نگریم ودر قیاس با گذشته قانعیم؛ اما با توجه به ارزشها وآرمانهای بزرگ ملی, ناکامیها را حس می کنیم.
پر واضح است که در پناه دموکراسی, آنگونه که دنیا تجربه کرده است, مردمانی که پیش از این مغضوب ومحروم بوده اند, احساس آرامش می نمایند وبطور طبیعی بدون اینکه ژیست دموکرات بودن را بخود بگیرند دموکرات می شوند, دموکراسی نیست مگر تامین حقوق شهروندی همه شهروندان, بدون تفکیک های نژادی, لسانی, سمتی وغیره. ولی شک وتردید در تحقق دموکراسی است ونیز فتنه در تفسیر دموکراسی نهفته است اگر دموکراسی هم مثل هر تئوری دیگری به نفع قدرتمندان و قوم سالاران توجیه وتطبیق شود فاجعه اش از هر چیز دیگری گسترده تر است. چون در این وطن ما از هر کس دیگری واز هر رهگذری , بیشتر آسیب دیده ایم, مجبوریم با هر پدیده ای محتاطانه بر خورد کنیم. بنا براین ما نه دیست دموکرات بودن را می گیریم ونه مخالف آنیم بلکه هر چیزی که بر عدالت مبتنی باشد وحق شهر وندی مار ا تامین کند وبه ما نگاه انسانی داشته باشد بطور طبیعی مطلوب ما است.
آقای نورانی! گرچه شما تمام تلاش تان بر این استواراست که خود را مردم گرا بنمایانید وما هم برای این هدف تان احترام قایلیم ونیز می کوشید به نحوی از زیر بار وابستگی به دولت, فرار کنید وبه قول خودتان از حرامزادگی تبلیغاتی وسیاسی گریزانید؛ اما واقعیت این است که فرار تان پاهای قدرتمند وچالاکی را می طلبد که در شما دیده نمی شود. وقتی در ارگ تئوری ای طرح می گردد وبرای نشر وپخش آن, جناب شما درردیف اول کسانی هستید که بعنوان کارشناس برای رسانه های داخلی وبعضاً خارجی القا می گردید, پیچیده ترین روش حرامزادگی تبلیغاتی و سیاسی است. در این وطن یاباید قبول کنید که قحطی اندیشه واندیشه وران است ویا اینکه همان شیطنت تبلیغاتی را بپذیریم ورنه کارشناس به چند نفر انگشت شما را از زنان ومردان, محدود نمی شود. من فکر می کنم بیشتر وواضح تراز این لزومی ندارد, برای تان دلیل بگوییم ودوستی را که شما به آن وابسته اید نشان بدهیم.
ما از این سرزمینیم وبرای عزت آن در طول تاریخ قربانی داده ایم و زنگارهای آنرا با خون خود شسته ایم. هیچ دوست نداریم که بخاطر عقده های چرکین واندیشه های سرطانی ونفاق افگن مصلحتی را که به وطن وملت ما تعلق دارد زیر پا کنیم وخنجری برتارهای پیوند مردم خود بزنیم؛ همینقدر که نوشتیم برای آن بود که بفهمانیم: پاسخ دادن به دشنام دادن این وآن که به نام گفتن حقایق از دهن های شان برون می جهد آسان است. وجب وجب خاک این سرزمین را بوسه زده ایم وسینه مقاومت بر صخره های آن ساییده ایم بربادی وطن را روز مرگ خود میدانیم ومطمئنیم که قلمهای نفاق افگن هر گز ما را به سوی آن سوق داده نخواهد توانست.
والسلام
«««««««««»»»»»»»»»
این مطلب را از سایت مشارکت ملی برداشته ام.
از ارکنلیک عزیز ! یک جهان سپاس .