( ۲ )
تواز خاری چنان نالی که من از خنجرت هرگز!
تواز خاری چنان نالی که من از خنجرت هرگز!
نمی جوشد به جز کین وحسد ازحنجرت هرگز!
محمد سرور جوادی
آقای نورانی ما را متهم ساخته است که از گذشته می هراسیم وبه نظر ایشان پای ما نسبت به باز گویی گذشته ها می لنگد ودر کفش ما ریک است. اگر مقصود شان این است که ما چون عامل خیانت وجنایت بوده ایم، نمی خواهیم به رخ ما کشانده شود، سخت در اشتباهند و اگر هدف این است که ما از حجم جنایت ها وخیانت هایی که در این وطن انجام شده واولین قربانی آنها ما بوده ایم نفرت داریم، درست می گویند. ما براستی از گذشته این سرزمین ننگ داریم وهراس وهرگز نمی خواهیم به آن برگردیم. به همین دلیل از کنار آن چشم پوشیده می گذریم. ما در گذشتهء این سرزمین هیچ افتخاری نمی بینیم. تاریخ وطن ما مشحون است از مزدوری، خون ریزی، غارتگری، استبداد، حاکمیتهای قبیله ای وخانوادگی، تمام افتخارات گذشته ما، فداکاری های مردم ستمدیده در مقابل تجاوز گران خارجی است که هر بار، بیگانگان با موج خون ملت از دروازه بیرون رانده شده اند؛ اما با شاه و امیر دیگری از پنجره وارد گشته واستبداد، استعمار وبی دینی به شکل ورنگ دیگری چیره شده اند. بهاء خون شهدای راه آزادی را کسانی ستاندند که آزادگی را در بند می کشیدند.
گذشته افغانستان فقط سالهای 71 تا74 نیست که دراین مدت نیز، فولاد گلوله ها از شعله های هستی ما ذوب شده است، از آسمایی تا آسمایی، دورا دور ما را سنگر های محکم، تانکها وسلاحهای مدرن در محاصره داشتند، از زمین وآسمان برسرما آتش می بارید. از 65 هزار قربانی کابلیان، 36 هزار تن آن، مابوده ایم. 60 در صد لانه های سوخته از ماست. ما یک وجب به سوی خانه های دیگران گام ننهاده ایم، ما در ده افغانان، کارته پروان، خیر خانه، شهر نو، کارته نو و یا گردیز، خوست، قندهار، بدخشان، پنجشیر و... نرسیده ایم وکسی رانکشته ایم ولی ما را از کابل تا یکه ولنگ تعقیب کردند وکشتند وخانه های مار سوزاندند. از قندهار تابه دولت آباد وچمتال ودره صوف، در شاخ کوهها هم پالیدند، سربریدند وبرمرده های ما اتن بازی کردند.چرا؟ چون مابوده ایم وبودن ما همیشه جرم بوده است! تاوان این جرم را در 300 سال کشیده ایم. باقتل عام، آوارگی، بردگی وفروش در بازار های هند وچین، کوچ اجباری واشغال اراضی، محرومیت از حقوق مذهبی وسیاسی، ممنوعیت از درس خواندن، شمولیت در اردو ودور نگهداشته شدن از بازار وسرمایه گذاریهای اقتصادی. ما در وطن آدم شمرده نمی شدیم زیرا در سال 48 وقتی در لعل وسرجنگل سگ کوچی – که هیچ حق قانونی درآن ساحات را ندارند- برعابر هزاره حمله می نماید، او با عصایش از خود دفاع می کند وپای سگ می شکند، کوچیها اورا زیر لت وکوب می گیرند وپایش را می شکنند، سرانجام محکمه حکومت به جرم شکستن پای سگ کوچی 25 افغانی مرد پای شکسته هزاره را جریمه می نماید، معلوم است که وضع ما چگونه بوده است؟ ما چگونه به این گذشته برگردیم؟ کجای این خط ممتد وطولانی سیاه را بگزینیم؟ افغانستان برای ما جنگلهای افسانه ای را می ماند که عبور از هرگوشه آن، خطر در دام افتادن هیولایی را دارد. این وضع به گذشته خلاصه نمی شود وتاهم اکنون جریان دارد. طی سه سال اخیر صدها مسافر هزاره در منطقه مشخص بین هرات- قندهار ناپدید گشته اند، حتی فرزند بزرگ مرجع تقلید ما(آیت ا... محقق کابلی) ولی هیچ کس دم نمی زند؛ اما در مناطق هزاره نشین، بینی غیر هزاره ، خون نشده است. این بدین جهت است که ما نمی خواهیم به گذشته برگردیم.
ما حقیقتاً نمی خواهیم به نقطه های فصل، انگشت بگذاریم وبه دوجهت تا کنون خاموشانه به انگ های این وآن گوش داده ایم ولجن کاریها را نگریسته ایم:
یک، بدان باور که روند جدید به سوی نفی گذشته ها وپیش کش نمودن طرحها و برنامه های سازنده واصلاحگرانه، پیش می رود ودو، به خاطر اینکه از هر تشنجی بیشترین آسیب را مردم بیچاره ومظلوم مامی بیند؛ اما ظاهراً دراین دیار همه چیز سرچپه تفسیر می شود. این است که کمی قفلهای دهن را شکسته صدای عام سرداده ایم: اگر شما را مصلحتی نیست بیائید نظری به گذشته بیاندازیم.
برخلاف ادعاها نجاست تعصب وفاشیزم از اندیشه های مدعیان روشنفکری، نه تنها زدوده نشده است که به شکل مرموزتر ومدرن ترش تبارز نموده وخنجر تیز آن پشت وپهلوی وحدت ملی را می درد. به گفته خانم رایس، استراتیژی جنوب، تا آنجا قوت گرفته است که همین اندک حضور دیگران هم مایه تاسف، تاثر واندوه فاشیست های مدرن مآب گردیده است. اصل درد ورنج آقای نورانی از آنجا سرچشمه می گیرد که بسیار مدت قبل، مشارکت ملی سرمقاله ای با عنوان" آیا طالبان آدم می شوند؟" را منتشر کرده بود. بعداً خواهم نوشت که در محفلی از مطبوعات چیان آقای نورانی سوز وگدازش را چگونه ابراز نمود وبه وضوح خواهیم گفت که ما به هیچ وجه منتظر قدوم قاتلان مردم خود نیستیم، همانگونه که از جاده صاف کن های جنایت کاران نیز چشم نمی پوشیم.
ما به وضوح می گوییم که از بیان گذشته وتاریخ ابایی نخواهیم کرد اگر پیش ازین مصلحتی را می سنجیدیم، بعد از این مصلحتی نخواهد بود؛ ولی ما تاریخ را یک چشمه نمی بینیم، آنگونه که شما می بینید. شما تحمل نام گذاری یک سرک را ندارید، بسیار جای شگفت است که القاب دیگری را برای کسان دیگر تحمل کرده اید؟آیا این بیانگر شئونیست بودن و فاشیست زیستن شما نیست؟ آیا در بغض و خصومت تان علیه هزاره ها کفایت نمی کند؟ آیا مردمی که دیوارهای خانه شان مزین به تصویر مزاری است و بدون آن آرام نمی گیرند، کابلی نیستند؟ افغانی نیستند؟ و یا اینکه نمی فهمند و از عامل ویرانی های خانه های شان خوش شان می آید؟
از هفته بعد یک یک شمرده بدست تان خواهیم داد که چه کسی، سردرآخور داردوچه کسی، مزدور خورده منکر است؟ چه کسی فاشیست است وچه کسانی قربانی فاشیزم؟ چه کسی برهرم قدرت تکیه زده و چه کسی در زیر چکمه های قدرت له شده است؟ و... برای شما اطمینان میدهیم که همین قدر قدرت هم ارزانی شما باد! گر چه این قدرت مال شخصی هیچ کسی نیست که به مابخشش کرده باشد. ما چیزی برای باختن نداریم، مردمی را که طی 300 سال شهروند به حساب نیامده، حق دارید به همین مقدار حضورش هم غبطه بخورید. ادامه دارد...
جوادی عزیز زیبا نوشته ای خدا یارت