صولت السلطنه هزاره
و
شورش خراسان / زمستان ۱۳۲۰
( قسمت دوم )
کریم داد خان هزاره که پس از مرگ ابراهیم خان ٫ بیگلربیگی هزاره شده بود در ایام شورش
حسن خان سالار ٫ برای مدتی جا نب سالار ٫ را گرفت ولی هنگامی که قهرمان میرزا حشمت
الدوله مامور سرکوب شورشیان گردید ٫ تسلیم شد . ولی اطاعت و انقیاد کامل هزاره ها تنها
در پی لشکرکشی سلطان مراد میرزا حسام السلطنه به خراسان و ختم نهایی ماجرای سالار
صورت پذیرفت . چندی بعد نیز که ترکمن های اخال و طژن به تحریک خان خیوه بر تربت جام
هجوم اوردند ٫ کریم داد خان هزاره به مقابله شتافت و تهاجم انها را دفع کرد.
هرات و مسئله حاکمیت ان تنها بر روابط سیاسی دو قدرت رقیب روس و انگلیس یا مسیر سیا
ست شرقی ایران در ان زمان تاثیر نگذاشت ٫سرنوشت هزاره ها نیز تحت الشعاع تحولات
سیاسی ان قرار گرفت . صید محمد خان که در ۱۲۶۸ ق به جای یار محمدخان حکومت هرات را
در دست گرفت ٫ دست تعدی بر مردم گشود و نارضایی عمومی را نیز بر دیگر عوامل فتنه و
فساد چون تحریکات و دسایس قدرتهای ریز و درشت منطقه ای ٫ افزود . قتل کریم داد خان
هزاره به دست اوموجب شورش هزاره ها شد ولهذا هنگامی که سایر نیروها نیز بر او شوریدند
و محمد یوسف خان بارکزایی را بر ضد او علم کردند٫ کسانی چون محمد حسین خان هزاره
و افرادش نیز وارد کار شده و به حکومت صید محمدخان خاتمه دادند . در ایام حکمرانی محمد
یوسف خان بر هرات ٫ بسیاری از تیره ها و طوایف متفرق هزاره از نو در ان اطراف جمع شدند.
ولی با قدرت یافتن دوست محمدخان در کابل و خطر پیشروی او بسوی هرات ٫حسام السلطنه
ناچار شد برای حراست از حق حاکمیت ایران بر ان سامان به سوی هرات پیشروی کند (۱۲۷۳)
در این لشکرکشی بسیاری از سران هزاره چون احمدقلی خان و محمدرضا خان و محمد رضا
خان و محمدحسین خان و بابا خان هزاره اقوام و طوایف ابوابجمعی خود را از اطراف هرات به
احمد اباد کوچ داده و با افرادشان کوچ داده وبا افرادشان به قوای حسام السلطنه پیوستند .
دولت بریتانیا که حاکمیت ایران را بر هرات مغایر منافع خود تلقی میکرد ٫ بر ضد ایران اعلان
جنگ داد و نیرویی به خلیج فارس گسیل داشت. شاه قاجار نیز شرایط انگلیسیها را که رکن
عمده ان دست کشیدن از هرات و مداخله در امور ان سامان بود پذیرفت و حسام السلطنه نیز
از محاصره هرات دست کشید و به ایران بازگشت . بسیاری از عشایر هزاره و جمشیدی و
تیموری نیز بنه کن همراه با حسام السلطنه به قلمرو ایران بازگشتند .
در خلال مذاکراتی که میان فرخ خان امین الملک ( نماینده ایران ) و سفیر دولت بریتانیا در
پاریس جریان داشت ٫ مقامات انگلیسی اصرار داشتند که بازگشت هزاره ها را به هرات نیز
یکی از شرایط معاهده صلح ایران و انگلیس ( ۱۲۷۳ ه . ق ) قلمداد کنند.تردید نیست که حضور
ایل سلحشوری چون هزاره می توانست وزنه نظامی مهمی به نفع هریک از طرفین باشد .
حسام السلطنه در پاسخ به نامه فرخ خان امین الملک که خواسته انگلیسی ها را مطرح
کرده بود با تاکید بر حضور دیرینه هزاره ها در جام و باخزر و اشاره به خدمات امرا و صاحب
منصبان هزاره در خدمت فرمانروایان قاجار ٫ می نویسد ( ...وقتی که مراجعت کردند هرکس به
خط مستقیم به سر خانه و مسکن خود بازگشت .مثل کسی که به سفری رفته و بعد به خانه
معاودت نموده باشد ...) ودر تاکید بر اهمیت موضوع اضافه کرد ( ... حاصل زحمت و صدمات
مخارج سفر هرات همین ایل هزاره می باشد ٫ از انصاف بدور است که به هدر برود . )
در این ایام بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ خانوار هزاره در جام و باخرز اقامت داشتند و به گفته یکی از
جهانگردان خارجی که در همان ایام بازگشت » از منطقه عبور می کرد (...اسبان بسیاری
پرورش می دادند و خراج دولت را از همین محل می پرداختند به علاوه ناگزیر بودند حسب طلب
فوجی مرکب از هزار سوار حاضر کنند . ) ولی چنین به نظر می اید که در سالهای بعد در حفظ
و حراست از (...حاصل زحمات و صدمات و مخارج سفر هرات ) اهتمام چندانی مبذول نشد
طولی نکشید که تعدادی از هزاره ها به هرات کوچ کردند و دولت نیز مابقی انها را همراه با
یوسف خان هزاره که منصب سرتیپی داشت به اسفراین کوچ داد. در اثنای این تغیر و تحولات
همانند بسیاری از دیگر تجارب کوچ اجباری ٫ تعداد زیادی از هزاره ها یا از بیماری تلف شدند
و یا در اطراف پراکنده گردیدند . ناصرالدین شاه در سفر خراسان یوسف خان هزاره را که در
اسفراین مرتکب بی حسابی و بی نظمی در انتظام امور سوار و رساندن مواجب و مرسوم
شده بود ٫ معزول و محمد خان هزاره را به ایل بیگی گری هزاره منصوب کرد .
پس از چندی٫باقیمانده هزاره ها از اسفراین به کنویس و کن(کنار ) گوشه (در حوالی مشهد)
که مانند محل قبلی بیماری خیز ( احتمالا مالاریا خیز بود منتقل شدند و گروهی دیگری از انها
نیز در انجا تلف گردیدند . بالاخره ایام تبعید سر امد و یوسف خان سرتیپ از نو به حکومت جام
و با خرز منصوب شد ( ۱۸۷۷م / ۱۲۹۴ ه . ق ) یوسف خان نخست محسن اباد و پس از چندی
خوشکک را مقر حکومتی خود قرار داد . ولی مدتی بعد اهالی طیبات به علت اغتشاشهای
محلی ( احتمالا نزاع شیعه و سنی ) تقاضا کردند که هزاره ها انجا مرکز حکومتی خود قرار
دهند و چنین نیز شد .
جام و باخرز که از سالها پیش حالت متروکه داشت ٫ در ایام حکومت یوسف خان از نو رو به
عمران و ابادی نهاد . در سفر نامه رکن الدوله درباره محسن اباد « ملکی یوسف خان میر پنجه هزاره » امده است که قلعه ای محکم ٫ سه حصار و یک خندق بر ان محیط و در کمال ابادی
است . وی همچنین از روستاهای خراب و متروکی یاد می کند که اخیرا یوسف خان خریده و
اباد کرده و هزاره ها در ان به کشت و زرع مشغول بودند . یوسف خان هزاره در۱۸۸۵ م / ۱۰۳۲
ه . ق . درگذشت و پسرش اسمعیل خان سرهنگ عهده دار وظایف او شد . ناصرالدین شاه او
را « منصب امیر تومان و لقب شجاع الملک داد .» اسمعیل خان بیشتر در مشهد اقامت داشت و تمشیت امور منطقه در دست برادرش محمدرضا خان بود. در ایام فرمانروایی اسمعیل خان
جمعیت هزاره ها حدود ۱۲۰۰ خانوار بر اورد شده است و با ان که بخش عمده انها در حدود
باخرز ٫ بودند هنوز تعدادی از انها در کنویس و کن گوشه بودند .
ادامه دارد
مطلب فوق را از کتابی تحت همین عنوان نوشته اقای کاوه بیات برداشته ام ٫ تخصص اقای
بیات پژوهش و تحقیق در تاریخ معاصر ایران است اقای بیات و اقای محمد ترکمان از معروف
معتبر و شناخته شده ترین پژوهشگران درحوزه مطالعاتی تاریخ معاصر ایران!!!!!!!!!!هستند